اگر مطلبی(یا پیامکی) رو در قسمت موضوعات پیدا نکرید و یا پیدا کردن موضوع مورد نظر شما کار سختی است حتما از جستوجوی بالای سایت استفاده کنید.
با تشکر
Arnsms.ir
Hang a thief when he's young, and he'll no' steal when he's old
Happy wife, happy life
Hard cases make bad law
Hard words break no bones
Haste makes waste
Hawks will not pick out hawks' eyes
Health is better than wealth
Heaven hath no rage like love to hatred turned, Nor Hell a fury like a woman scorned
Heaven protects children, sailors and drunken men
Hell hath no fury like a woman scorned
Help a lame dog over a stile.
He that lives too fast, goes to his grave too soon
He that will steal an egg will steal an ox
He who hesitates is lost
He who laughs last laughs best
بقیه در ادامه مطالب….
منو ببخش که نادیده گرفتم التماس اون نگاه نگرون رو
منو ببخش که گرفتم به جای دست عاشق تو دست عشق دیگرون رو
****
جنس من از آهن و از سنگ نیست
من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست
حال دل از من نمیپرسی چرا
حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست
****
یه روزی گله کردم من از عالم مستی
تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی
من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید
تو قهر کردی قهرت مصیبت شدو بارید
پشیمون و خستم اگه عهدی شکستم
آخه مست تو هستم اگه مجرم و مستم
نمیدانم چرا وقتی دلم هوایت میکند ، نفس کشیدن فراموشم میشود ، انگار دلم تاب هوای دیگری را ندارد .
هوایت را کرده ام !
.
.
.
“یاد تو” پرچم صلحیست میان شورش این همه فکر .
.
.
.
همیشه یکی هست که درد دلت رو بهش بگی ولی بترس از روزی که همون بشه درد دلت .
.
.
.
بغض هایت را برای خودت نگهدار ، گاهی “سبک” نشوی “سنگین” تری .
.
.
.
بهشت فاصله ی پلک بالا و پایین من است ، وقتی که به “تو” نگاه میکنم .
بقیه در ادامه مطالب….
باد با چراغ خاموش کاری ندارد
اگر در سختی هستی , بدان که روشنی . . .
.
.
.
وقتی آدمها فقط هنگام نیاز به یاد شما می افتند ، ناراحت نشوید
به خودتان ببالید که مانند یک شمع در هنگام تاریکی به ذهن آنها خطور میکنید
.
.
.
پاک کن برای کسانی است که خطا میکنند
اما بهتر آن است که بگوئیم
پاک کن برای افرادی است که مایل به تصحیح اشتباهات خود هستند . . .
.
.
.
ما لذت گرما را زمانی حس میکنیم که سرد شده ایم
ما زمانی از نور قدر دانی میکنیم که در تاریکی بوده ایم
بنابراین کسانی قدر شادی را میدانند که غم و اندوه را گذرانده باشند . . .
بقیه در ادامه مطالب….
دلی پُر از آتش و جانی پُر از دود
تنی چون موی و رخساری زر اندود
برم هر شب سحرگه پیشِ دادار
بمالم پیشِ او برخاک رخسار
——————————–
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازُم خنجری نیشش زفولاد
زنُم بر دیده تا دل گردد آزاد
———————————
یکی بر زیگری نالان درین دشت
به خون دیگران آلاله می گشت
همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت
————————–
نسیمی کز بن آن کاکل آیو
مرا خوشتر زبوی سنبل آیو
چو شو گیرُم خیالش را در آغوش
سحر از بستُرم بوی گل آیو
—————————
دلُم بی وصل تِه شادی مبیناد
ز درد و محنت آزادی مبیناد
خراب آبادِ دل بی مقدم تو
الهی هرگز آبادی مبیناد
مو آن دلدادۀ بی خانمانُم
مو آن محنت نصیبِ سخت جانُم
مو آن سرگشته خارُم در بیابان
که چون بادی وزد هر سو دوانُم
—————————-
گلی که خود بدادُم پیچ و تابش
به اشک دیدگانُم دادُم آبش
در این گلشن خدایا کی روا بی
گل از مو دیگری گیره گلابش
——————————-
بی ته اشکُم ز مژگانِ تر آیو
بی ته نخِل امیدمُ بی بر آیو
بی ته در گنج تنهایی شب و روز
نشینُم تا که عمرُم بر سر آیو
————————-
دو چشمونِت پیاله پر ز می بی
دو زلفونِت خراجِ مُلکِ ری بی
همی وعده کری امروز و فردا
نمیدونُم که فردای تو کی بی؟
—————————
پر کن پیاله را کاین آب آتشین
دیریست ره به حال خرابم نمی برد
این جام ها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
بقیه در ادامه مطالب…..
————————————
————————————-
—————————————-
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه
به آب کوثر وزمزم سفید نتوان کرد
———————————–
جامی است که عقل آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازد و باز بر زمین میزندش
همدم گل گشته ام همبستر خاکم مکن . . . . قطره قطره می چکم از چشم خود پاکم مکن
…………………
آن کبوتر که لب بام شما پر زد و رفت دل من بود که آمد به شما سر زد و رفت
…………………
هرکجا دور از تو باشم نازنین غربت نشینم هرکجا پایت گذاری خاک نرم آن زمینم
…………………
چرا غم ها نمی دانند که من سلطان غمهایم بیا ای دوست با من باش که من تنهای تنهایم
…………………
اگه باهات نبودم برات که بودم… اگه چشات نبودم نگات که بودم…
اگه حرفات نبودم صدات که بودم… اگه خودت نبودم فدات که بودم…
این حوض که دل هلاک نظارهی اوست
صد آیهی فیض بیش دربارهی اوست
در دعوی اعجاز زبانیست بلیغ
آبی که زبانه کش ز فوارهی اوست
————————————–
دل را چو به عشق تو سپردم چه کنم؟
دل دادم و اندوه تو بردم چه کنم؟
من زنده به عشق توام ای دوست ولیک
از آرزوی روی تو مردم، چه کنم؟
————————————–
شبها به کنج خلوتم آواز میدهند
کای خفته گنج خلوتیان باز میدهند
گوئی به ارغنون مناجاتیان صبح
از بارگاه حافظم آواز میدهند
—————————————-
ایام شباب است شراب اولیتر
با سبز خطان بادهی ناب اولیتر
عالم همه سر به سر رباطیست خراب
در جای خراب هم خراب اولیتر
———————————
دلی دیرم دمی بیغم نمیبو غمی دیرم که هرگز کم نمیبو
خطی دیرم مو از خوبان عالم که یار بیوفا همدم نمیبو
بقیه در ادامه مطالب….
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سـرباز کم است
———————————
بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم
بر آن دل دهد هر زمانی گوایی
شمعم شکفته بود که خندد بروی تو
افسوس ای شکوفه خندان نیامدی
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
——————————-
دگر ره شب آمد تا جهانی سیا کند
جهانی سیاهی با دلم تا چها کند
بیامد که باز آن تیره مفرش بگسترد
همان گوهر آجین خیمه اش را به پا کند
وقتی تمام بدنم از دلتنگی درد می کند کـــجاست مخدر آغوشت ؟
.
.
.
هنوز هم گــــــاهی دلتنگ میشوم …
نه برای تو ، برای کـــسی که فکر میکردم “ تـــویی “
.
.
.
ای کاش روزهای دلتنگی من هم مـــثل دوست داشتن های تو کـــوتاه میشد …
.
.
.
“دل”
این کلمه ی بی نقطه ، گاهـــی برایت تنگ می شود تا حد یکـــــ نقطه …
.
.
.
بـــا همـــه ی وجودت دلتنگشی ، شماره اش رو هم میگیری اما دکمه ی سبز رو فشار نمیدی چون میدونی اون خیلی پیش از این حــرفا فراموشت کرده …
.
.
.
بـــرای ماهی با سه ثانیه حافظه تُنگــــــ و دریا یــکیست !
دست من و شما درد نکند که دل تنگـــــ آدم هــا را با یک عمـــر حافظه توی تُنگ می اندازیم و برای ماهی ها دل می سوزانیم…
.
.
.
آن چیـــزی که تنگ شده دل است برای تو و جهان است بـــرای من …
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی تا آدم گاهی آنجا جان بدهــد ، مــثلا آغوش تو ؛
جان میدهد برای جــان دادن …
.
.
.
یه آدمایـــی هستن که دلت رو واسه آدمایی که نیستن تنگ می کنن …
بقیه در ادامه مطالب…..
آنقدر دلتنگتم که حتی ابلیس بر وسعت این دلتنگی سجده می کند .
.
.
.
دلتنگی هایم را به رود اگر گویم میبرد با خود / حراسم از دریا و مرگ ماهی هاست .
.
.
.
ای کاش احساسی به اسم دلتنگی وجود نداشت که باعث بشه مزاحمت بشم !
.
.
.
چه دمدمی مزاج شده احساسم ، گاهی آرام ، گاهی بارانی ، چه بی ثباتم بی تو !
دلم تنگه توست !
.
.
.
روزگار ، نبودنت را برایم دیکته می کند و نمره ی من باز می شود : صفر ، هیچ وقت نبودنت را یاد نمیگیرم !
دلتنگتم زود برگرد !
.
.
.
دلم تنگ است…..
اما هنوز تو در آن جا می شوی…
چقدر ابعاد بودنت عجیب است….
.
.
.
وقتی چشمانم را روی هم میگذارم ، خواب مرا نمیبرد ، تو را می آورد ، از میان فرسنگها فاصله ،از میان فرسنگ ها دلتنگی!
بقیه در ادامه مطالب….
تا نباشد این جدایی ها، نداند قدر یاران را / کویر خشک می داند، بهای قطره باران را…
.
.
.
جداکه شدیم هر دو به یک احساس رسیدم
تو به فراغت من به فراقت . . .
یک حرف تفاوت که چیز زیادی نیست . . .
بدون اینکه “مار” ی در کار باشد
مزه ی “زهرمار” را میچشم وقتی نیستی…
.
.
.
حافظ هم از من کلافه است !
بس که ، آمدنت را فال گرفتم !
جدا مانـدن از کسی که دوستش داری
فرقی با مـردن ندارد
پس عمـری که بی تو میگذرد
مرگـیست به نام زندگی
.
.
.
ندارم لحظه ای از تو رهایی / امان از عشق و این رهایی
تمام ترس من ناگفته پیداست / مبادا بین ما افتد جدایی . . .
.
.
.
رفت و دیگر ندارمش
تقصیر خودم بود
ته این همه شعر که برایش نوشتم
نقطه نگذاشتم(.)
بقیه در ادامه مطالب….